اشعار کودکانه -
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



اشعار کودکانه -






درباره نویسنده
اشعار کودکانه -
مدیر وبلاگ : محمدحسین مقدسی[36]
نویسندگان وبلاگ :
محمد صالح مقدسی (@)[0]

فاطمه اسدزاده (@)[0]


سلام من الان که این وبلاگ راه می افته دو سال و نیم سن دارم پدر و مادرم برام این وبلاگ و راه انداختن که بتونند حرفهای من و اعتقاداتم و براتون بنویسند ضمن اینکه در کنارش مباحث روانشناسی و تربیتی کودکان رو هم اضافه می کنند البته اون مباحثی رو که جزء تجربیات این دو سه سال اخیره و بعضا توش موفق بودند. اونا می گن که انشاءالله این وبلاگ و سازماندهی و مدیریت می کنند تا وقتی من بزرگ بشم و یاد بگیرم و بتونم خودم راهشون و ادامه بدم در ضمن آدرس وبلاگ به نام کمیل گذاشته شده چونکه یکی از اسامی هستش که پدر و مادرم به اون علاقه زیادی داشتند و حتی می خواستند اسم منو کمیل بذارند پس اینجا اسم مستعار منه و شما هم می تونید منو کمیل صدا کنید ... و همچنین اگه موضوع وبلاگ سرباز کوچک ولایت هستش دلیلش اینه که پدر و مادرم همه سعی و تلاششونو می کنند که من سربازی بشم و تا آخرین قطره خونم در راه ولایت و رهبر و امام زمانم و خاک پاک و مقدسم خدمت کنم تا انشاءالله در این راه به درجه شهادت نائل بیام اینا رو گفتم که اگه دوست داشتید سرباز خوبی برا امام زمان و رهبرتون باشید پس بیاین کمک کنید تا یه لشکر بزرگ از سربازان فدایی رهبر و امام زمانمون بسازیم منتظر نظرات و پیشنهادات و انتقادات قشنگتون می مونم پس چشم انتظارم نگذارید ...
تماس با نویسنده

موضوعات مطالب
مطالب علمی در زمینه کودکان[8] . کودک شیعه[5] . از دنیای کودکان چه خبر؟[5] . کودک پاکیزه و تمیز[3] . اشعار کودکانه[2] . سرگرمی های کودکان[2] . عکس-فیلم-صوت .
آرشیو وبلاگ
1389
16/2/90
بهمن ماه 90


لینک دوستان
.: شهر عشق :.
منطقه آزاد
دکتر علی حاجی ستوده
به یاد تو
عطش عشق
وبلاگ قالب
قالب سازمذهبی

موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
اشعار کودکانه -

آمار بازدید

کل بازدیدها : 26022

بازدیدهای امروز : 0

بازدیدهای دیروز : 8

 RSS 

   

کتاب 

من یک کتاب دارم پر از گل و ستاره

یه خونه عروسک هزارتا قصه داره

کتابه خوشگله ما قصه میگه برامون

قصه مادر بزرگ تو شبهای زمستون

تو باغه قصه ما حیونا مهربونن

پرنده ها تو باغش با هم آواز میخونن

هر کی کتاب میخونه اینو باید بدونه

کتاب برای همه یه دوسته مهربونه

 

دانلود آهنگ

 



نویسنده » محمدحسین مقدسی » ساعت 3:41 عصر روز دوشنبه 90 فروردین 8

کلاغ قار قاری

 

نی نی وولکی کلاغی رو
دیده رو پشت بومشون
کلاغه قارقار می کنه
رفته صداش به آسمون

 

نی نی می گه :آهای کلاغ
این قدر سروصدا نکن
بازیهای کلاغی رو
رو پشت بوم ما نکن

بابام تو خونه خوابیده
قارقار کنی بیدار می شه
مامانم هم ناراحت از
صدای قار و قار میشه

برو تو باغا بازی کن
آواز بخون با قاروقار
راستی ! از اون جا که می آی
برای من گردو بیار



نویسنده » محمدحسین مقدسی » ساعت 3:41 عصر روز دوشنبه 90 فروردین 8