کتاب
من یک کتاب دارم پر از گل و ستاره
یه خونه عروسک هزارتا قصه داره
کتابه خوشگله ما قصه میگه برامون
قصه مادر بزرگ تو شبهای زمستون
تو باغه قصه ما حیونا مهربونن
پرنده ها تو باغش با هم آواز میخونن
هر کی کتاب میخونه اینو باید بدونه
کتاب برای همه یه دوسته مهربونه
دانلود آهنگ
نویسنده » محمدحسین مقدسی » ساعت 3:41 عصر روز دوشنبه 90 فروردین 8
کلاغ قار قاری
نی نی وولکی کلاغی رو
دیده رو پشت بومشون
کلاغه قارقار می کنه
رفته صداش به آسمون
نی نی می گه :آهای کلاغ
این قدر سروصدا نکن
بازیهای کلاغی رو
رو پشت بوم ما نکن
بابام تو خونه خوابیده
قارقار کنی بیدار می شه
مامانم هم ناراحت از
صدای قار و قار میشه
برو تو باغا بازی کن
آواز بخون با قاروقار
راستی ! از اون جا که می آی
برای من گردو بیار
نویسنده » محمدحسین مقدسی » ساعت 3:41 عصر روز دوشنبه 90 فروردین 8